[ad_1]
بازی محلی قاب بازي ،بجول (آشيق)
یکی از بازیهای دسته عمومی و جالب بیدخت قدیم “پادشا – وِزیرک ” (padešã-vezirak) بود. ابزاری که در این بازی به کار برده میشد یک بجول (bejōl) یا مجول (mejōl) و به شرح دیگر، یک قاپ بود و بجول در واقع همان استخوان بندگاه پا و ساق یعنی استخوانی هست که در مچ پا بین دو غوزک قرار دارد.
گفتنی هست هر بجول چهار وجه دارد که با توجه به نوع بازی، نام آن تفاوت میکند. به طور مانند، در پادشا وزیرک جهت دارای فرورفتگی بجول “دزد” و جهت برجستهاش “دلباخته” نامیده میشود. اگر بجول را طوری روی زمین قرار دهیم که جهت فرورفتهاش روی زمین و اقبال شاخکدار آن رو به جلو باشد، جهت چپ آن “پادشاه”، و جهت راست آن “وزیر” نامیده میشود. در بازی “کار پیشهی …” که در واقع نوعی تفأل طنز هست نیز همین نامها به کار برده میشود. اما در بازی “سه مجول” (سه قاب / سه قاپ)، و بازییی که صرفاً “بجول بازی” خوانده میشود، وجه شاه آن “اسب”، وجه وزیر آن “خر”، وجه دلباخته آن ” پُک” (pok) و وجه دزد آن “جک” (jek) خوانده میشود. جک و پک در واقع همان “جیک” و “بُک” (bok) پارسی هست.
شیوهی انجام “پادشا وزیرک” بدین ترتیب بود که بچهها دور هم مینشستند و هرکدام به نوبت بجولی را که از قبل آماده کرده بودند، در دست گرفته و مثل بیمو در بازی نرد، آن را در دست تکان داده وبه وسط مکان بازی می انداختند. این عمل آن قدر ادامه می یافت که یک نفر ” پادشاه” بیاورد و تکلیف سرگروه بازی که پادشاه خوانده می شد، روشن شود. بعد، سایر بازیکنان به انداختن بجول ادامه می دادند تا وزیر هم مشخص شود. شاه و وزیر که انتخاب می شدند، اصل بازی ابتدا می شد و در حالی که این دو نفر از انداختن بجول معاف بودند، بقیه به نوبت آنقدر به انداختن بجول ادامه می دادند تا یک نفر ” دزد” بیاورد. وقتی که دزد مشخص می شد، وزیر خطاب به پادشاه می گفت:” قبله دانا، دزدی گرفتم”. پادشاه خطاب به دزد می گفت:” چرا پسر دزدی می کردی؟” و دزد جواب می داد که” خرجی نداشتم”. و پادشاه با لحنی خشم آلود می گفت:” مگر نمی دانی که دزدی جرم هست و تقاص دارد؟” و در حالی که دزد سکوت اختیار می کرد، پادشاه حکم مجازاتش را صادر می کرد و وزیر هم مأمور اجرای حکم می شد. تقاص ها طوری معینکردن می شد که بازیکن ها از عهده ی انجامش برآیند.
مثلا به دزد دستور داده می شد که برود دستانش را در نهر قنات یا حوضی که در آن نزدیکی قرار داشت خیس کند و برگردد. از لحظه ی ابتدا اجرای حکم، وزیر با دستمال، کلاه یا هر وسیله ی دیگری که در اختیار داشت ابتدا می کرد به ضربه زدن به پشت دزد و دزد هم سعی می کرد از دست وزیر عقبنشینی کند و هرچه زودتر دستور پادشاه را عملی سازد و به مکان بازی باز گردد. تندی ضربه ها به انصاف وزیر بستگی داشت. گاهی پادشاه احکام جالبی صادر می کرد که مایه ی خنده بازیکنان می شد. مثلاً به دزد دستور داده می شد که برود و درب منزل فلان همسایه را بزند و پس از آن که جوابی از داخل منزل شنیده شود، سوٌالی از او بپرسد و جوابش را بیاورد. در پایان مدت اجرای حکم، دزد بد سرنوشت همچنان زیر ضربات سبک و سنگین وزیر قرار داشت. و بازی همین طور ادامه مییافت.
منبع:rasekhoon.net
[ad_2]